نه قتلعام و نه موشكباران، نميتواند در ارادة ملت و مقاومت ايران براي انقلاب و آزادي خللي ايجاد كند
به نام خدا، به نام ايران، به نام آزادي،
و به نام مجاهدان قهرمان، بيژن تهراني، عباس نامور، محمود برنافر و يحيي زيارتي، سوگندهاي خونين ملت ايران براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه و برقراري آزادي، و به نام 52 ستارة تابان دركهكشان زهره كه با پايداريشان جاودانه شدند.
حضار محترم!
در اينجا گرد آمدهايم براي گراميداشت قهرماني و جانفشاني چهار مجاهد آزادي در ليبرتي. اما من ميخواهم قبل از هر چيز، از نبردي ياد كنم كه در آن، مجاهدان ليبرتي ظلمات هجوم و موشكباران را مغلوب روحية پولادين خود كردند و مثل هميشه پيروز شدند.
در روز 5دي، در ساعت 21 و پانزده دقيقه شب، يكباره صداي گوشخراش انفجار موشكها، آسمان زندان ليبرتي را پر كرد.
از لحظة شنيده شدن صفير موشكها، تا لحظة اصابت و انفجار آنها، فقط چند ثانيه فرصت بود تا هر مجاهد، خود را به يك جان پناه برساند.
در چشم به همزدني، انفجار موشكها بود و شعلههايي كه از بنگالهاي آتشگرفته زبانه ميكشيد. 38 موشك به ليبرتي اصابت كرد كه برخي از آنها 20برابر موشكهاي 107 ميليمتري، قدرت تخريب داشت.
دشمن ظاهراً همه چيز را محاسبه كرده بود، از تاريكي كامل هوا، تا عنصر غافلگيري، تا زمان حمله كه در فرداي كريسمس و شروع تعطيلات در بخش وسيعي از جهان بود. اين را هم ميدانست كه ليبرتي يك محدودة نيم كيلومتري است؛ با آن بنگالهاي به هم چسبيده كه خود به تكه هاي تركش تبديل خواهد شد.
همه چيز آماده بود تا مجاهدان ليبرتي شوكه و غافلگير شوند؛ اما آن زنان و مردان شجاع، آماده و هوشيار، آن هجوم گسترده را خنثي كردند.
آنچه را كه دشمن از محاسبهاش عاجز بوده و هست، آمادگي و روحيه رزمنده و ايستادگي مجاهدان آزادي است.
شهادت چهار مجاهد خلق در اين حمله، البته قلب من و همة مشتاقان آزادي را به درد آورد. اما آنچه دشمن تدارك ديده بود، يك كشتار وسيع بود. مجاهدين اين توطئه جنايتكارانه را در هم شكستند و باز نشان دادند كه هر جا مجاهدان آزادي گردهم بيايند، همان جا دژ عزم و رزمندگي است. همانجا كارزار سرنگوني جاري است و از ضعف و تسليم، اثري نيست. هر چه هست، ايمان و يقين و پايداري است.
پس اي مجاهدان آزادي!
كوهمردان و دلاور زنان!
گرمترين سلامها و درودها نثار شما كه شب سرد و خونين را با وجود درد و رنج و جراحت بسيار، مغلوب ارادة سترگ خود كرديد.
اما چهار مجاهد خلقي كه امروز براي اداي احترام به آنها جمع شدهايم، پيامشان اين است كه نه دار و شكنجه، و نه قتلعام و موشكباران، هيچ كدام نتوانست و نخواهد توانست در ارادة ملت و مقاومت ايران براي انقلاب و آزادي، خللي ايجاد كند. و اين نبردي است كه جز غلبة تام و تمام بر رژيم ولايت فقيه، مقصدي براي خود نميشناسد.
مجاهد خلق بيژن تهراني، از معاونان فرمانده گيتي و از مسئولان ارشد حفاظت و ضداطلاعات ارتش آزادي، با 34 سال سابقة مبارزه حرفهيي و تشكيلاتي بود.
مجاهدين خلق عباس نامور و محمود برنافر، از فرماندهان ارتش آزادي با 30 سال سابقة مبارزة حرفهيي و تشكيلاتي بودند و مجاهد خلق يحيي زيارتي با 25 سابقة مبارزاتي كه در اثر موج انفجار، سكتة قلبي كرده بود، 9روز بعد از حملة موشكي به شهادت رسيد.
در همان روز حادثه، خواستار انتقال يحيي و دو مجروح وخيم ديگر به اروپا شديم و گفتيم كه تمام مخارج و هزينة آن را مي پردازيم؛ اما اقدامي صورت نگرفت.
به راستي كه اين شهداي والاقدر، هركدام شاخص و الگويي بودند در دنياي پاكي و رهايي. و هر كدام مظهر توانايي انسان كه در تاريكترين و بغرنجترين شرايط، عليه تسليم و ذلت برميشورد و روشنيبخش و اميدآفرين ميشود.
صداي آنها با ماست كه ميخوانند:
طنينِ سرودِ ما بر فرازِ ميدانِ كارزار
نوايِ پيروزيِ آينده است.
ضحاك ولايت فقيه و سرانگشتان سپاه تروريستي قدس، به خاطر اين حملات، هلهله ميكنند. اين بازتاب وحشت آنها از كارزار مجاهدين براي سرنگوني آخوندهاي حاكم است. به آنها ميگوييم. هرگز از كهكشان و آتشفشان اشرف خلاصي نخواهيد داشت.
همچنان كه مسعود گفته است: «تا وقتي كه در جهان يك مجاهدخلق باقي است، كارزار سرنگوني به قوت به خود باقي است».
به دشمن ميگوييم: اگر گمان كردهايد كه با موشكباران ليبرتي، به مبارزه براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه، كمترين خدشهيي وارد ميشود، سخت در اشتباهيد و اگر گمان كردهايد كه از شهادت قهرمانان پايداري، جوانان ايران و زندانيان سياسي مرعوب و نااميد ميشوند، سراپا در حماقتيد. زيرا سرنگوني اين رژيم، و آزادي مردم ايران، نقشه مسير همة مجاهدين از اولين آنها كه بر چوبة دار بوسه زد تا آخرين مجاهد خلق در رزمگاه آزادياست.
پس بگذاريد آنچه را كه مسعود گفته است تكرار كنيم كه «به خوبي ميدانيد و با تمام وجود، با گوشت و پوست، احساس ميكنيد كه ليبرتي و اشرف، ميدان جنگ و رزمگاه و كورة آزمايش است. 48 سال است كه مجاهدين در ميدان يا در زندانند. از جنگي به جنگ ديگر...مجاهدين را نشايد كه از پا بنشينند».
به آخوندهاي حاكم ميگوييم كه اگر گمان ميكنيد ميتوانيد با موشكباران ليبرتي، آثار جنايت عليه بشريت در اشرف را تحتالشعاع قرار دهيد، و اگر گمان ميكنيد ميتوانيد با كشتار و خونريزي، بحران سرنگوني رژيمتان را از نظرها دور كنيد و با كشتار در ايام كريسمس و تعطيلات، جنايت خود را پنهان كنيد، در توهمات باطل خود دست و پا ميزنيد. زيرا كه اين مقاومت و تكتك حاميان و همدردانش، جهاني را به اعتراض و خشم و خروش برميانگيزند.
حضار محترم!
قتل عام اشرف در 10شهريور، كه دشمن ميخواست پايان كار اين مقاومت باشد، حماسة فروزان پايداري شد.
به همين دليل، از زندانهاي سياسي در سراسر ايران تا دانشگاهها و هر جمع و گروه مشتاق آزادي، از اين واقعه برانگيخته شد.
كما اين كه در ليبرتي و 8كشور جهان، صدها نفر از اعضاي اين مقاومت، به اعتصاب غذاي تاريخي و بينظيري دست زدند. آنها پيامآوران خون شهيدان شدند و پرچم آزادي و حقوق بشر ايران را به اهتزاز درآوردند.
در مقابل، به حاكمان تهران و بغداد نگاه كنيد كه تا كجا از حماسة اشرف و از آشكار شدن كمترين حقايق مربوط به آن، به خود ميلرزند.
بيش از 4 ماه است كه دولت عراق، اجساد شهيدان را تحويل نداده است. زيرا از هر تحولي كه پروندة اين جنايت را رو بياورد، نگران است. آنها در مقابل اشرف و ليبرتي و عزم و ارادة اشرفيها شكست خوردهاند.
آري، سركلاف شكستهاي ولايت فقيه، باز شده است و زنجيرة شكستها تا سرنگوني اين رژيم ادامه دارد. 4ماه است كه دولت عراق و اربابانش براي پوشاندن واقعيت، تلاش ميكنند. وظيفة سازمانهاي بينالمللي بوده و هست كه يك تحقيقات مستقل را پيش ببرند، اما تا امروز قدمي در اين مسير برنداشتهاند.
در همين فاصله، دادگاه اسپانيا مشاور امنيتي مالكي را به اتهام جنايت عليه جامعة بينالمللي و كشتار و گروگانگيري در اشرف، به چالش كشيد. گروه كار ناپديد شدگان اجباري و گروه كار بازداشتهاي خودسرانة ملل متحد و 4 گزارشگر ويژة مللمتحد، از حكومت عراق درخواست كردند كه محل نگهداشتن 7گروگان اشرفي را مشخص كند.
اما تا امروز جامعه بينالمللي، قدمي در اين مسير برنداشته است.
خوشبختانه ارتش آزاديبخش ملي، گزارش مستند، غني و جامعي منتشر كرد و حقايق مربوط به قتل عام اشرف و مباني حقوقي پيكار مشروع اشرفيها را در برابر مردم ايران وجهان بازگوكرد. و نشان داد كه مقاومت ايران به دليل حقانيت و مشروعيت پايداريش، نخستين خواستار و نخستين برندة هر تحقيق مستقل و جامع و شفاف است.
اين گزارش، فراتر از يك روشنگري دربارة وقايع بزرگ سالهاي اخير، در واقع تهاجم پيروزمندي است عليه جبهة رژيم ولايت فقيه و سرانگشتان آن.
كما اين كه يك روشنگري تاريخي دربارة ضعف و ذلت حاكم بر سياست غرب و عهدشكنيهاي شرمآور آنهاست.
گزارش ارتش آزاديبخش، بادكنك قدرتنماييهاي سركردگان ترسان سپاه خامنهاي را تركاند و نشان داد كه اين اعدام جمعي چيزي جز تكرار روشهاي رذيلانة شكنجهگاههاي رژيم در به كارگيري خائنين نبوده است.
اين گزارش نشان داد كه كشاكش بر سر داراييهاي اشرف، تا رويارويي با كارزار افترائات خامنهاي و مالكي، همه بخشي از نبرد براي آزادي ملت ايران است.
آنچه در خلال همين گزارش درخشيد، اصالت ارتش آزاديبخش ملي است كه حرف آخر را در نبرد براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه و برقراري آزادي ميزند.
تصاوير زندة اين گزارش از لحظات نبرد و شهادت قهرمانان آزادي كه با دستان خالي دربرابر دشمن خونخوار سينه سپركرده بودند، هر انسان آزاده، و هر انقلابي ميهنپرست را غرق ستايش و افتخار ميكرد.
اين گزارش نشان داد كه مقاومتي كه در دل يك محاصرة تمام عيار، پايداري را به اوج ميرساند، براي گسترش ارتش آزادي و تحقق آزادي، توان و شايستگي دارد.
حضار محترم!
راستي چرا آخوندها و دست نشاندة عراقيشان، رسوايي عظيم جنايت را به جان ميخرند و به ليبرتي حمله ميكنند؟
زيرا امري فراتر از بيآبرويي در ميان است و آن بحران سرنگوني است. در تهران، ولي فقيه در چنبرة بحرانها دست و پا ميزند و پروژة تسليحات اتمي كه فكر ميكرد، تضمين بقايش خواهد بود، به طناب دارش تبديل شده است. و در بغداد پسر خواندة او در تلاطم بود و نبود است. و اعتراضهاي مردم عراق، روز به روز، اوج ميگيرد.
آخوندها نيازمند از بين بردن جنبشي هستند كه قادر است ظرفيت عظيم نارضايتيها و خواست جوشان جامعة ايران براي آزادي را به سوي سرنگوني حكومت، سمت و سو و سازمان دهد. درعين حال، رژيمهاي ايران و عراق، به اين دليل در ارتكاب كشتار و جنايت، دست خود را باز ميبينند كه از سياست مماشات دولتهاي غرب، خاطر جمع شدهاند.
آنها از ضعف و ذلت حاكم بر سياستهاي غربي در جنايت عليه بشريت، سود ميبرند. و اين يك سرافكندگي براي همة آنهاست. در حالي كه ما صدها بار به دولت آمريكا، به دبيركل و به دولتهاي اتحادية اروپا، هشدار دادهايم كه به تعهدات خود در مورد تأمين حفاظت اشرفيها عمل كنند.
اگر آنها تحقيقاتي را كه خود رسماً خواستار آن شده بودند، آغاز ميكردند، بيشك راه جنايت بعدي مسدود ميشد.
اگر تجهيزات حفاظتي و الزامات براي احداث جان پناه در ليبرتي تأمين ميشد، بيشك ضايعات انساني اين حملات، به كمترين حد ممكن ميرسيد. به خصوص بايد تأكيد كنم كه در حالي كه روند انتقال اشرفيها به خارج از عراق، بسيار كند و تدريجي است، حفاظت از جان آنها به صورت يك امر اضطراري و مبرم در آمده كه بايد همين امروز براي آن چارهجويي كرد.
در سه سال اخير، مقاومت ايران با مقامها و نهادهاي رسمي ذيربط در بيش از20 كشور، مذاكره كرده تا شركت فعال در پذيرش اشرفيها داشته باشند. اما هر بار، بهرغم موافقت آنها، مجدداً كار متوقف شده است.
ما ميدانيم كه در پشت پرده، آخوندها از بسياري دولتها با زبان تهديد و تطميع، خواستهاند كه با انتقال حتي يك عضو مجاهدين به كشورهايشان موافقت نكنند.
به همين دليل، بازهم بايد بر تأمين حفاظت و امنيت مجاهدان ليبرتي تأكيد كرد.
و بنابراين باز هم هشدار ميدهم : «هر اتفاقي كه براي مجاهدان ليبرتي بيفتد، دولت آمريكا و سازمان ملل در قبال آن مسئوليت كامل دارند». زيرا آمريكا وظيفه و ظرفيت دارد كه همة مجاهدان را به آنجا منتقل كند و تا بهحال از آن سر باز زده است.
بر اين اساس، جامعة بينالمللي، به ويژه آمريكا و اتحادية اروپا و ملل متحد و شوراي امنيت، را فرا ميخوانم كه:
1 ـ دولت عراق را موظف كنند حداقل الزامات امنيتي در ليبرتي را بپذيرد. اين الزامها عبارتند از:
برگرداندن 17500 تي وال، تأمين جانپناه سيماني به تعداد كافي، انتقال كلاه و جليقههاي ايمني و تجهيزات پزشكي از اشرف، اجازة سازندگي، دو لايه كردن سقف بنگالها در ليبرتي و افزايش مساحت آن به خاطر پايين آمدن ضريب آسيبپذيري.
2. ملل متحد بايد تحقيقات جامع و مستقل و شفاف و بيطرف در بارة جنايت 10شهريور در اشرف را عهدهدار شود.
3. دولت عراق را وادار كنند 7گروگان اشرفي را بلادرنگ آزاد كند.
4. ملاحظات سياسي را كنار گذاشته ومجاهدان ليبرتي، به خصوص مجروحان و بيماران، را به كشورهاي اروپايي يا آمريكا منتقل كنند.
در همين جا ياد ميكنم از خواهرعزيزم مجاهد صديق رؤيا درودي كه بر اثر محاصرة پزشكي و تأخير در درمان، جانش را از دست داد. او از سمبلهاي سرشاري، سرزندگي و شور و نشاط انقلابي و از شاخصهاي پايداري و مقاومت به هر قيمت بود؛ مجاهدي يگانه و رها كه همچون پروانهيي سبكبال و عاشق، هميشه و در همه جا، براي ياري به خواهرانش، حاضر و آماده بود و چون كوهي استوار و با صلابت، الگويي براي آموزش برادرانش بود.
حضار محترم!
اگرچه رژيم ولايت فقيه و باند دستنشاندة عراقيش درآستانة سال نو، يك كريسمسِ خونين عليه مردم ايران شكل دادند، اما در مورد دو موضوع، ترديدي وجود ندارد:
نخست آن كه آخوندها در سال جديد، روز به روز، بيشتر در بحران سرنگوني فرو ميروند.
دوم آن كه مقاومتي كه از دل محاصره و بيخانمانسازي اجباري و قتلعام و موشكباران، سرفراز و استوار و شكوفا، پابرجا مانده است، پيروزي را از آن خود و خلق ايران خواهد كرد و اين تنها پاسخ به خون شهيدان و رنج اسيران و درد مردم ايران است.
آري ما عهد كردهايم كه به هر قيمت، در برابر ديكتاتوري ديني بايستيم و در اين مسير، فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم.
سلام بر آزادي،
سلام بر مجاهدان آزادي در ليبرتي،
سلام بر مردم ايران،
درود بر همة شما.
به نام خدا، به نام ايران، به نام آزادي،
و به نام مجاهدان قهرمان، بيژن تهراني، عباس نامور، محمود برنافر و يحيي زيارتي، سوگندهاي خونين ملت ايران براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه و برقراري آزادي، و به نام 52 ستارة تابان دركهكشان زهره كه با پايداريشان جاودانه شدند.
حضار محترم!
در اينجا گرد آمدهايم براي گراميداشت قهرماني و جانفشاني چهار مجاهد آزادي در ليبرتي. اما من ميخواهم قبل از هر چيز، از نبردي ياد كنم كه در آن، مجاهدان ليبرتي ظلمات هجوم و موشكباران را مغلوب روحية پولادين خود كردند و مثل هميشه پيروز شدند.
در روز 5دي، در ساعت 21 و پانزده دقيقه شب، يكباره صداي گوشخراش انفجار موشكها، آسمان زندان ليبرتي را پر كرد.
از لحظة شنيده شدن صفير موشكها، تا لحظة اصابت و انفجار آنها، فقط چند ثانيه فرصت بود تا هر مجاهد، خود را به يك جان پناه برساند.
در چشم به همزدني، انفجار موشكها بود و شعلههايي كه از بنگالهاي آتشگرفته زبانه ميكشيد. 38 موشك به ليبرتي اصابت كرد كه برخي از آنها 20برابر موشكهاي 107 ميليمتري، قدرت تخريب داشت.
دشمن ظاهراً همه چيز را محاسبه كرده بود، از تاريكي كامل هوا، تا عنصر غافلگيري، تا زمان حمله كه در فرداي كريسمس و شروع تعطيلات در بخش وسيعي از جهان بود. اين را هم ميدانست كه ليبرتي يك محدودة نيم كيلومتري است؛ با آن بنگالهاي به هم چسبيده كه خود به تكه هاي تركش تبديل خواهد شد.
همه چيز آماده بود تا مجاهدان ليبرتي شوكه و غافلگير شوند؛ اما آن زنان و مردان شجاع، آماده و هوشيار، آن هجوم گسترده را خنثي كردند.
آنچه را كه دشمن از محاسبهاش عاجز بوده و هست، آمادگي و روحيه رزمنده و ايستادگي مجاهدان آزادي است.
شهادت چهار مجاهد خلق در اين حمله، البته قلب من و همة مشتاقان آزادي را به درد آورد. اما آنچه دشمن تدارك ديده بود، يك كشتار وسيع بود. مجاهدين اين توطئه جنايتكارانه را در هم شكستند و باز نشان دادند كه هر جا مجاهدان آزادي گردهم بيايند، همان جا دژ عزم و رزمندگي است. همانجا كارزار سرنگوني جاري است و از ضعف و تسليم، اثري نيست. هر چه هست، ايمان و يقين و پايداري است.
پس اي مجاهدان آزادي!
كوهمردان و دلاور زنان!
گرمترين سلامها و درودها نثار شما كه شب سرد و خونين را با وجود درد و رنج و جراحت بسيار، مغلوب ارادة سترگ خود كرديد.
اما چهار مجاهد خلقي كه امروز براي اداي احترام به آنها جمع شدهايم، پيامشان اين است كه نه دار و شكنجه، و نه قتلعام و موشكباران، هيچ كدام نتوانست و نخواهد توانست در ارادة ملت و مقاومت ايران براي انقلاب و آزادي، خللي ايجاد كند. و اين نبردي است كه جز غلبة تام و تمام بر رژيم ولايت فقيه، مقصدي براي خود نميشناسد.
مجاهد خلق بيژن تهراني، از معاونان فرمانده گيتي و از مسئولان ارشد حفاظت و ضداطلاعات ارتش آزادي، با 34 سال سابقة مبارزه حرفهيي و تشكيلاتي بود.
مجاهدين خلق عباس نامور و محمود برنافر، از فرماندهان ارتش آزادي با 30 سال سابقة مبارزة حرفهيي و تشكيلاتي بودند و مجاهد خلق يحيي زيارتي با 25 سابقة مبارزاتي كه در اثر موج انفجار، سكتة قلبي كرده بود، 9روز بعد از حملة موشكي به شهادت رسيد.
در همان روز حادثه، خواستار انتقال يحيي و دو مجروح وخيم ديگر به اروپا شديم و گفتيم كه تمام مخارج و هزينة آن را مي پردازيم؛ اما اقدامي صورت نگرفت.
به راستي كه اين شهداي والاقدر، هركدام شاخص و الگويي بودند در دنياي پاكي و رهايي. و هر كدام مظهر توانايي انسان كه در تاريكترين و بغرنجترين شرايط، عليه تسليم و ذلت برميشورد و روشنيبخش و اميدآفرين ميشود.
صداي آنها با ماست كه ميخوانند:
طنينِ سرودِ ما بر فرازِ ميدانِ كارزار
نوايِ پيروزيِ آينده است.
ضحاك ولايت فقيه و سرانگشتان سپاه تروريستي قدس، به خاطر اين حملات، هلهله ميكنند. اين بازتاب وحشت آنها از كارزار مجاهدين براي سرنگوني آخوندهاي حاكم است. به آنها ميگوييم. هرگز از كهكشان و آتشفشان اشرف خلاصي نخواهيد داشت.
همچنان كه مسعود گفته است: «تا وقتي كه در جهان يك مجاهدخلق باقي است، كارزار سرنگوني به قوت به خود باقي است».
به دشمن ميگوييم: اگر گمان كردهايد كه با موشكباران ليبرتي، به مبارزه براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه، كمترين خدشهيي وارد ميشود، سخت در اشتباهيد و اگر گمان كردهايد كه از شهادت قهرمانان پايداري، جوانان ايران و زندانيان سياسي مرعوب و نااميد ميشوند، سراپا در حماقتيد. زيرا سرنگوني اين رژيم، و آزادي مردم ايران، نقشه مسير همة مجاهدين از اولين آنها كه بر چوبة دار بوسه زد تا آخرين مجاهد خلق در رزمگاه آزادياست.
پس بگذاريد آنچه را كه مسعود گفته است تكرار كنيم كه «به خوبي ميدانيد و با تمام وجود، با گوشت و پوست، احساس ميكنيد كه ليبرتي و اشرف، ميدان جنگ و رزمگاه و كورة آزمايش است. 48 سال است كه مجاهدين در ميدان يا در زندانند. از جنگي به جنگ ديگر...مجاهدين را نشايد كه از پا بنشينند».
به آخوندهاي حاكم ميگوييم كه اگر گمان ميكنيد ميتوانيد با موشكباران ليبرتي، آثار جنايت عليه بشريت در اشرف را تحتالشعاع قرار دهيد، و اگر گمان ميكنيد ميتوانيد با كشتار و خونريزي، بحران سرنگوني رژيمتان را از نظرها دور كنيد و با كشتار در ايام كريسمس و تعطيلات، جنايت خود را پنهان كنيد، در توهمات باطل خود دست و پا ميزنيد. زيرا كه اين مقاومت و تكتك حاميان و همدردانش، جهاني را به اعتراض و خشم و خروش برميانگيزند.
حضار محترم!
قتل عام اشرف در 10شهريور، كه دشمن ميخواست پايان كار اين مقاومت باشد، حماسة فروزان پايداري شد.
به همين دليل، از زندانهاي سياسي در سراسر ايران تا دانشگاهها و هر جمع و گروه مشتاق آزادي، از اين واقعه برانگيخته شد.
كما اين كه در ليبرتي و 8كشور جهان، صدها نفر از اعضاي اين مقاومت، به اعتصاب غذاي تاريخي و بينظيري دست زدند. آنها پيامآوران خون شهيدان شدند و پرچم آزادي و حقوق بشر ايران را به اهتزاز درآوردند.
در مقابل، به حاكمان تهران و بغداد نگاه كنيد كه تا كجا از حماسة اشرف و از آشكار شدن كمترين حقايق مربوط به آن، به خود ميلرزند.
بيش از 4 ماه است كه دولت عراق، اجساد شهيدان را تحويل نداده است. زيرا از هر تحولي كه پروندة اين جنايت را رو بياورد، نگران است. آنها در مقابل اشرف و ليبرتي و عزم و ارادة اشرفيها شكست خوردهاند.
آري، سركلاف شكستهاي ولايت فقيه، باز شده است و زنجيرة شكستها تا سرنگوني اين رژيم ادامه دارد. 4ماه است كه دولت عراق و اربابانش براي پوشاندن واقعيت، تلاش ميكنند. وظيفة سازمانهاي بينالمللي بوده و هست كه يك تحقيقات مستقل را پيش ببرند، اما تا امروز قدمي در اين مسير برنداشتهاند.
در همين فاصله، دادگاه اسپانيا مشاور امنيتي مالكي را به اتهام جنايت عليه جامعة بينالمللي و كشتار و گروگانگيري در اشرف، به چالش كشيد. گروه كار ناپديد شدگان اجباري و گروه كار بازداشتهاي خودسرانة ملل متحد و 4 گزارشگر ويژة مللمتحد، از حكومت عراق درخواست كردند كه محل نگهداشتن 7گروگان اشرفي را مشخص كند.
اما تا امروز جامعه بينالمللي، قدمي در اين مسير برنداشته است.
خوشبختانه ارتش آزاديبخش ملي، گزارش مستند، غني و جامعي منتشر كرد و حقايق مربوط به قتل عام اشرف و مباني حقوقي پيكار مشروع اشرفيها را در برابر مردم ايران وجهان بازگوكرد. و نشان داد كه مقاومت ايران به دليل حقانيت و مشروعيت پايداريش، نخستين خواستار و نخستين برندة هر تحقيق مستقل و جامع و شفاف است.
اين گزارش، فراتر از يك روشنگري دربارة وقايع بزرگ سالهاي اخير، در واقع تهاجم پيروزمندي است عليه جبهة رژيم ولايت فقيه و سرانگشتان آن.
كما اين كه يك روشنگري تاريخي دربارة ضعف و ذلت حاكم بر سياست غرب و عهدشكنيهاي شرمآور آنهاست.
گزارش ارتش آزاديبخش، بادكنك قدرتنماييهاي سركردگان ترسان سپاه خامنهاي را تركاند و نشان داد كه اين اعدام جمعي چيزي جز تكرار روشهاي رذيلانة شكنجهگاههاي رژيم در به كارگيري خائنين نبوده است.
اين گزارش نشان داد كه كشاكش بر سر داراييهاي اشرف، تا رويارويي با كارزار افترائات خامنهاي و مالكي، همه بخشي از نبرد براي آزادي ملت ايران است.
آنچه در خلال همين گزارش درخشيد، اصالت ارتش آزاديبخش ملي است كه حرف آخر را در نبرد براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه و برقراري آزادي ميزند.
تصاوير زندة اين گزارش از لحظات نبرد و شهادت قهرمانان آزادي كه با دستان خالي دربرابر دشمن خونخوار سينه سپركرده بودند، هر انسان آزاده، و هر انقلابي ميهنپرست را غرق ستايش و افتخار ميكرد.
اين گزارش نشان داد كه مقاومتي كه در دل يك محاصرة تمام عيار، پايداري را به اوج ميرساند، براي گسترش ارتش آزادي و تحقق آزادي، توان و شايستگي دارد.
حضار محترم!
راستي چرا آخوندها و دست نشاندة عراقيشان، رسوايي عظيم جنايت را به جان ميخرند و به ليبرتي حمله ميكنند؟
زيرا امري فراتر از بيآبرويي در ميان است و آن بحران سرنگوني است. در تهران، ولي فقيه در چنبرة بحرانها دست و پا ميزند و پروژة تسليحات اتمي كه فكر ميكرد، تضمين بقايش خواهد بود، به طناب دارش تبديل شده است. و در بغداد پسر خواندة او در تلاطم بود و نبود است. و اعتراضهاي مردم عراق، روز به روز، اوج ميگيرد.
آخوندها نيازمند از بين بردن جنبشي هستند كه قادر است ظرفيت عظيم نارضايتيها و خواست جوشان جامعة ايران براي آزادي را به سوي سرنگوني حكومت، سمت و سو و سازمان دهد. درعين حال، رژيمهاي ايران و عراق، به اين دليل در ارتكاب كشتار و جنايت، دست خود را باز ميبينند كه از سياست مماشات دولتهاي غرب، خاطر جمع شدهاند.
آنها از ضعف و ذلت حاكم بر سياستهاي غربي در جنايت عليه بشريت، سود ميبرند. و اين يك سرافكندگي براي همة آنهاست. در حالي كه ما صدها بار به دولت آمريكا، به دبيركل و به دولتهاي اتحادية اروپا، هشدار دادهايم كه به تعهدات خود در مورد تأمين حفاظت اشرفيها عمل كنند.
اگر آنها تحقيقاتي را كه خود رسماً خواستار آن شده بودند، آغاز ميكردند، بيشك راه جنايت بعدي مسدود ميشد.
اگر تجهيزات حفاظتي و الزامات براي احداث جان پناه در ليبرتي تأمين ميشد، بيشك ضايعات انساني اين حملات، به كمترين حد ممكن ميرسيد. به خصوص بايد تأكيد كنم كه در حالي كه روند انتقال اشرفيها به خارج از عراق، بسيار كند و تدريجي است، حفاظت از جان آنها به صورت يك امر اضطراري و مبرم در آمده كه بايد همين امروز براي آن چارهجويي كرد.
در سه سال اخير، مقاومت ايران با مقامها و نهادهاي رسمي ذيربط در بيش از20 كشور، مذاكره كرده تا شركت فعال در پذيرش اشرفيها داشته باشند. اما هر بار، بهرغم موافقت آنها، مجدداً كار متوقف شده است.
ما ميدانيم كه در پشت پرده، آخوندها از بسياري دولتها با زبان تهديد و تطميع، خواستهاند كه با انتقال حتي يك عضو مجاهدين به كشورهايشان موافقت نكنند.
به همين دليل، بازهم بايد بر تأمين حفاظت و امنيت مجاهدان ليبرتي تأكيد كرد.
و بنابراين باز هم هشدار ميدهم : «هر اتفاقي كه براي مجاهدان ليبرتي بيفتد، دولت آمريكا و سازمان ملل در قبال آن مسئوليت كامل دارند». زيرا آمريكا وظيفه و ظرفيت دارد كه همة مجاهدان را به آنجا منتقل كند و تا بهحال از آن سر باز زده است.
بر اين اساس، جامعة بينالمللي، به ويژه آمريكا و اتحادية اروپا و ملل متحد و شوراي امنيت، را فرا ميخوانم كه:
1 ـ دولت عراق را موظف كنند حداقل الزامات امنيتي در ليبرتي را بپذيرد. اين الزامها عبارتند از:
برگرداندن 17500 تي وال، تأمين جانپناه سيماني به تعداد كافي، انتقال كلاه و جليقههاي ايمني و تجهيزات پزشكي از اشرف، اجازة سازندگي، دو لايه كردن سقف بنگالها در ليبرتي و افزايش مساحت آن به خاطر پايين آمدن ضريب آسيبپذيري.
2. ملل متحد بايد تحقيقات جامع و مستقل و شفاف و بيطرف در بارة جنايت 10شهريور در اشرف را عهدهدار شود.
3. دولت عراق را وادار كنند 7گروگان اشرفي را بلادرنگ آزاد كند.
4. ملاحظات سياسي را كنار گذاشته ومجاهدان ليبرتي، به خصوص مجروحان و بيماران، را به كشورهاي اروپايي يا آمريكا منتقل كنند.
در همين جا ياد ميكنم از خواهرعزيزم مجاهد صديق رؤيا درودي كه بر اثر محاصرة پزشكي و تأخير در درمان، جانش را از دست داد. او از سمبلهاي سرشاري، سرزندگي و شور و نشاط انقلابي و از شاخصهاي پايداري و مقاومت به هر قيمت بود؛ مجاهدي يگانه و رها كه همچون پروانهيي سبكبال و عاشق، هميشه و در همه جا، براي ياري به خواهرانش، حاضر و آماده بود و چون كوهي استوار و با صلابت، الگويي براي آموزش برادرانش بود.
حضار محترم!
اگرچه رژيم ولايت فقيه و باند دستنشاندة عراقيش درآستانة سال نو، يك كريسمسِ خونين عليه مردم ايران شكل دادند، اما در مورد دو موضوع، ترديدي وجود ندارد:
نخست آن كه آخوندها در سال جديد، روز به روز، بيشتر در بحران سرنگوني فرو ميروند.
دوم آن كه مقاومتي كه از دل محاصره و بيخانمانسازي اجباري و قتلعام و موشكباران، سرفراز و استوار و شكوفا، پابرجا مانده است، پيروزي را از آن خود و خلق ايران خواهد كرد و اين تنها پاسخ به خون شهيدان و رنج اسيران و درد مردم ايران است.
آري ما عهد كردهايم كه به هر قيمت، در برابر ديكتاتوري ديني بايستيم و در اين مسير، فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم.
سلام بر آزادي،
سلام بر مجاهدان آزادي در ليبرتي،
سلام بر مردم ايران،
درود بر همة شما.